اینجانب علی ولیپور به حبهه اعزام شدم تا به نابخردان بفهمانم که اگر در صحرای کربلا نبودم تا حسین را یاری کنم امروز به ندای حسین زمان، خمینی بت شکن لبیک میگویم.
معجزه الهی
خاطره از زبان خود شهید:
بعد از ظهر شبی که عملیات داشتیم هوا ابری و سیاه شد، باد زد و خاک بلند شد و باران گرفت. عراقی ها که به خاطر شدت باران فکر نمیکردند که ما حمله کنیم به سنگرهایشان رفتند و خوابیدند. رزمنده های ما از این فرصت و این معجزه ی الهی استفاده کردند و دشمن بعثی را با خاک یکسان کردند. عملیات تمام شد و ما اسیرهای عراقی را میدیدیم که میگفتند: الله اکبر- الموت لصدام